یادش به خیر پارسال تو این روزا ازمه مال من بود. تو گوشم می گفت عشقمی .کلی زتدگی می کردیم . فکر میکردم که من خدا شدم و با ازمه ی خودم دیگه هیچی از دنیا نمی خواستم.همینجا قول دادیم که تا هستیم برای هم بنویسیم.الان از اون زمان 1 سال گذشت. ازمه من دروغ شد.من تنها موندم.اون حتی خاکسترمو به باد داد.به همین راحتی.هنوزم اشکام براش سرازیر میشن اما ازمه گروهبان ناشناسو گذاشت و رفت.گفتم که بمونه به یادگار .حیف شد.افسوس.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر