۱۳۹۱ دی ۴, دوشنبه

یلدای سوت و کور من

یادش به خیر پارسال تو این روزا ازمه مال من بود. تو گوشم می گفت عشقمی .کلی زتدگی می کردیم . فکر میکردم که من خدا شدم و با ازمه ی خودم دیگه هیچی از دنیا نمی خواستم.همینجا قول دادیم که تا هستیم برای هم بنویسیم.الان از اون زمان  1 سال گذشت. ازمه من دروغ شد.من تنها موندم.اون حتی خاکسترمو به باد داد.به همین راحتی.هنوزم اشکام براش سرازیر میشن اما ازمه گروهبان ناشناسو گذاشت و رفت.گفتم که بمونه به یادگار .حیف شد.افسوس.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر